حضرت موسی علیه السلام

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حضرت موسی(ع)-بخش سوم-زندگینامه

۱۵۰ بازديد


سرانجام موسی به مصر نزدیک شد و خداوند به هارون برادر موسی آمدن موسی را الهام کرد و هارون نیز به استقبال برادر خود رفت و در نزدیکی دروازه مصر با موسی ملاقات کرد و دو بردار همدیگر را در آغوش کشیدند و باهم وارد مصر شدند و موسی به دیدن مادرش رفت و برادرش را از نبوت خود مطلع کرد و بعد با بنی اسرائیل دیدار کرد و به آن ها فرمود: من از طرف خداوند یکتا به سوی شما آمده ام تا همه شما را به پرستش خداوند یکتا دعوت کنم و قوم بنی اسرائیل نیز موسی (ع) را پذیرفتند و بعد از مدتی موسی و برادرش هارون نزد فرعون رفتند و فرعون را به خداپرستی دعوت کردند ولی فرعون نپذیرفت. موسی به فرعون گفت: اگر من معجزه آشکاری را برای شما بیاورم آیا به خدای یکتا ایمان می آورید, فرعون به او گفت اگر راست می گویی معجزه ات را بیاور و فرعون جادوگران را فراخواند تا موسی را بترسانند. تعداد جادوگران زیاد بود و در شعبده بازی مهارت زیادی داشتند آن ها چیزهایی را به صورت اژدها و مار در آورند و همه تماشاچیان مات و مبهوت شدند در این زمان بود که حضرت موسی عصای خود را به روی زمین انداخت و به اراده خواوند عصای موسی به شکل اژدهایی بزرگ تبدیل شد و همه مارها و اژدهای جادوگران را بلعید همه ساحران با دیدن قدرت زیاد خدا به سجده افتادند و به فرعون گفتند که ما به خدای موسی ایمان آوردیم.

بعد از پیروزی موسی ظلم و ستم فرعون بیشتر شد و سرانجام حضرت موسی تصمیم گرفت تا به همراه پیروان خود از مصر به سوی فلسطین هجرت کند و موسی و پیروانش شبانه از شهر مصر خارج شدند و فرعون نیز با سپاهیانش به تعقیب آن ها رفت تا به دریا رسیدند قوم بنی اسرائیل نمی دانستند که چه کنند در این هنگام بود که خداوند مهربان به حضرت موسی وحی کرد که با عصایت به دریا بزن و برای پیروانت راهی خشک را بگشا و حضرت موسی با عصایش به دریا زد و نگهان دریا شکافته شد و آب دریا به روی هم قرار گرفت و راه خشکی برای عبور قوم بنی اسرائیل باز شد و موسی و پیروانش به راحتی و به سلامت از دریا عبور کردند و بعد از عبور آن ها خداوند فرعون و سپاهیان او را در دریا غرق کرد.

حضرت هارون علیه السلام برادر حضرت موسی(ع)

۱۶۵ بازديد


هارون علیه السلام از انبیاء الهی و برادر حضرت موسی است. موسى علیه السلام هنگام مناجات در کوه طور از خدا خواسته بود که هارون را وزیر او قرار دهد. موسی در آن چهل روزی که به میقات رفته بود هارون را در میان قومش به جانشینی برگزید.

هارون لفظ غیرعربى است و به معنى کوه نشین یا نورانى می باشد.[۱] هارون برادر بزرگ حضرت موسی بود[۲] و پدر موسی و هارون، عمران بن یصهر بن قاهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیه السلام بود.[۳]

هارون گرچه معاصر موسی بود اما خود نیز مقام نبوت داشت. اما از آنجا که درجه حضرت موسی در خلافت الهی بالاتر از هارون بود خلافت کامل الهی به عهده او واگذار شده بود.[۴] گفته شده هارون در صحرای سینا پیش از موسی از دنیا رفت
حضرت موسى از انبیاء اولو العزم و صاحب کتاب و شریعت، هنگامی که از طرف خدا مبعوث برسالت و انذار فرعون و فرعونیان شد از خداوند مسئلت نمود که هارون برادر بزرگترش را با او در امر نبوّت شریک فرماید تا کمک و وزیر و معاون او باشد و خداوند اجابت فرمود و هارون را هم بخواهش آنحضرت بمقام رفیع نبوت رسانید. این نبوّت هارون رحمت و موهبتى بود از خداوند بحضرت موسى که موجب پیشرفت امر تبلیغ او شد

حضرت هارون همه جا ملازم برادرش بوده، و در عموم کارها با او مشارکت می نمود و او را در رسیدنش به مقاصد یارى مى‏‌کرد. در زمانی که موسی چهل روز به میقات رفته بود هارون جانشین او بود: «...وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ»(سوره اعراف/آیه142): موسی به برادر خود هارون گفت: خلیفه من باش در قومم، و اصلاح کن، و راه مفسدان را پیروى مکن.

اما قوم موسی در نبود او به انحراف افتاده و علی رغم تلاشها و انذارهای هارون فریب سامری را خورده به گوساله پرستی روی آوردند. موسی وقتى از میقات برگشت، در حالى که خشمناک و متاسف بود که چرا گوساله پرست شدند، الواح تورات را بیفکند، و با ناراحتی سر برادر را بگرفت و به طرف خود بکشید، هارون گفت: اى پسر مادر! مردم مرا ضعیف کردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزدیک بود مرا بکشند، پس پیش روى دشمنان مرا شرمنده و سرافکنده مکن، و مرا جزو این مردم ستمگر قرار مده، موسى گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل کن، که تو ارحم الراحمینى.[۸]

خداى تعالى در سوره صافات هارون را در منت هایش و در دادن کتاب و هدایت به سوى صراط مستقیم و در داشتن تسلیم و بودنش از محسنین و از بندگان مؤمنین به خدا با حضرت موسی علیه السلام شریک دانسته(الصافات: 114- 122) و او را از مرسلان(طه: 47) دانسته و از انبیایش معرفى کرده(مریم: 53) و او را از کسانى دانسته که بر آنان انعام فرموده و او را با سایر انبیاء در صفات جمیل آنان از قبیل احسان، صلاح، فضل، اجتباء و هدایت شریک قرار داده و یکجا ذکر کرده (الإنعام: 84- 88).

هارون شخص سخن آور و فصیحی بوده تا جایی که حضرت موسی علیه السلام هارون را فصیح تر از خود دانسته اشت: «وَ أَخِى هرُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّى لِساناً»: و برادرم هارون از من زبان آورتر است. (سوره قصص، آیه 34)

حضرت موسی علیه السلام-زندگینامه بخش دوم

۱۶۷ بازديد


خواهر موسی (ع) به دنبال صندوق به راه افتاد و آن را در نظر گرفت صندوقچه به نزدیکی کاخ فرعون رسید و یکی از خدمتکاران فرعون صندوقچه را از آب گرفت و نزد فرعون برد.

فرعون با دیدن نوزاد به جلادان دستور داد تا او را بکشند ولی آسیه همسر فرعون که زنی مهربان و نیکوکار بود مانع کشتن نوزاد شد و خداوند علاقه و محبت موسی را در دل همسر فرعون قرار داد و او به فرعون پیشنهاد داد تا آن نوزاد را به فرزندی قبول کنند فرعون نیز پیشنهاد آسیه را پذیرفت.
طولی نکشید که آن ها احساس کردند نوزاد گرسنه است و نیاز به شیر مادر دارد فرعون به ماموران خود دستور دارد تا زنانی را برای شیر دادن از شهر به کاخ او بیاورند تا به کودک شیر دهند زنان شیرده زیادی به کاخ فرعون دعوت شدند تا به نوزاد شیر دهند ولی نوزاد شیر هیچ کدام از آن ها را نخورد و ماموران فرعون همچنان در جستجوی دایه ای برای حضرت موسی بودند که در نزدیکی کاخ به دختری برخورد کردند که خواهر حضرت موسی بود او به آن ها گفت که من زنی را می شناسم که می تواند به نوزاد شیر بدهد ماموران فرعوان با راهنمایی خواهر موسی نزد مادرش رفتند و مادر حضرت موسی را به کاخ فرعون آورند تا به نوزاد شیر دهد. سپس موسی را به او دادند و نوزاد با اشتیاق و میل زیاد شیر خورد همه حاضران خوشحال شدند و مادر موسی به مدت دو سال به فرزندش شیر داد تا زمان شیرخوارگی نوزاد به پایان رسید. 
سال ها به سرعت سپری می شدند و حضرت موسی به سنین جوانی رسید. حضرت موسی چند سال از عمر خود را خارج از سرزمین مصر در مدین سپری کرد و در این شهر با دختر حضرت شعیب ازدواج کرد و نزد شعیب زندگی کرد در آخرین سال سکونتش در مدین به شعیب گفت که من باید به سرزمین خودم برگردم و با مادر و خویشاوندانم دیداری تازه کنم در این زمان که در نزد شما بودم چیزی دارم و یا نه؟ شعیب به او گفت: امسال هر گوسفندی که زایید و بچه اش ابلخ بود ما تو باشد.

از قضا در آن سال همه گوسفندان ابلخ زاییدند و حضرت شعیب نیز عصایی را به موسی هدیه داد و موسی اساسیه زندگی و عصا و گوسفندان را برداشت و به همراه خانواده خود به سوی مصر به راه افتاد. در راه مصر خداوند موسی را به پیامبری خود برگزید و به او ماموریت داد تا بنی اسرائیل را از ظلم فرعون نجات دهد.

حضرت موسی علیه السلام -زندگینامه

۱۶۰ بازديد

موسی (به عبری: מֹשֶׁה با تلفظ: مُشِه) (به عربی: موسیٰ) یکی از پیامبران بنی‌اسرائیل و نیز یکی از شخصیت‌های برجسته در کتاب مقدس و قرآن است. از دیدگاه همهٔ پیروان ادیان ابراهیمی، موسی یکی از بزرگ‌ترین پیامبران خداست و مسلمانان او را از پیامبران اولوالعزم می‌دانند. بنابر روایات سفر خروج و قرآن، مهم‌ترین اقدام موسی کوچاندن قوم بنی‌اسرائیل از مصر به فلسطین بود.

موسی را از هفتمین نسل ابراهیم دانسته‌اند. او در خانواده‌ای از بنی‌اسرائیل، در مصر زاده شد. پدرش عمران و مادرش یوکابد نام داشتند. او یک برادر بزرگ‌تر از خودش به‌نام هارون و نیز یک خواهر بزرگ‌تر به‌نام میریام (کُلثُم) داشته‌است.

میریام(مریم) یا کُلثُم(کُلثوم)[۱](عبری:מִרְיָם) خواهر موسی و هارون (دو تن از پیامبران نام‌برده در کتاب‌های ادیان ابراهیمی) و فرزند عمران (پدر موسی) و یوکابد مادر موسی است.

(در ادبیات دینی آیین یهود، نامواژه «میریام» Miriam یا «ماریام» Mariamme ریشه شناخته شده ای ندارد و چه بسا آن، نامی مصری باشد که خواهر حضرت موسی(ع) بدان نامیده شده است و بعد از آن داخل در میراث فرهنگی یهود شده است. در زبان مصری کهن نامواژه «مِری» Meri به معنای عشق و دوست داشتن است و از آن ریشه است کلمه «میریت» و نامواژه «مریم» بر همان سیاق به معنای: «زنی که محبوب و مورد علاقه است».

همچنین ریشه کلمه مریم در مصری باستان از عبادت و بندگی نیز اتخاذ شده است و بدین صورت معنی نامواژه مریم در مصری کهن برابر با «عابده و زن عبادتگر» و همچنین «زن پرهیزگار» و «عفیفه و پاکدامن» می شود و مریم (میریام) خواهر حضرت موسی(ع) در زندگی چنین زنی بوده است. به همین علت جناب «عِمران» پدر گرامی حضرت مریم(س) مادر حضرت عیسی(ع) را «مریم» نام نهاد به جهت تیمن و تبرک به نام حضرت مریم(میریام) خواهر گرانقدر حضرت موسی(ع) چون آن بانوی ارجمند، عابده بودند.

حضرت «میریام»(س) علاوه بر اینکه افتخار این را داشته که از نسل پیامبر بزرگ خدا، حضرت یعقوب(ع) بوده است، افتخار خواهری دو پیامبر بزرگ الهی همچون حضرت موسی(ع) و حضرت هارون(ع) را نیز داشته است و بی شک از محضر معنوی این دو خورشید درخشان کهکشان نبوت بسیار بهره مند شده است و همچنین از آیات شریف قرآن کریم استفاده می شود که خواهر بزرگ و ارجمند حضرت موسی(ع) بوده است.

تلاش در جهت مراقبت و حفاظت از حضرت موسی(ع)

آنچه از آیات مبارک و صریح قرآن که در قسمت قبل بیان شد، برای ما برداشت می شود این واقعیت است که حضرت میریام(س) در زمینه حفاظت و مراقبت و همچنین بازگشت حضرت موسی(ع) به سوی مادر گرامیشان در زمان خفقان و کشتار فرزندان ذُکور(پسران) قوم بنی اسراییل توسط فرعون زمان، نقش مهم، موثر و کلیدی داشته اند و در این زمینه تیزهوشی فراوانی به کار برده اند که آیات شریف قرآن کریم بر این امر مهم در تاریخ توحیدی دلالت دارند و بر آن صحّه گذاشته شده اند.
حضرت«میریام»(س) خواهر گرامی حضرت موسی(ع) بنا بر روایت های اسلامی، همسر محترم یکی از پیامبران بزرگ الهی یعنی حضرت «یوشَع بن نون» (ع)، وصی و جانشین حضرت موسی(ع) بوده است.
___________

عمران (پدر موسی)
عِمرام (عبری: עמרם) در عبری عمرام و به معنای قوم خدای تعالی است[۱] و در عربی به عمران تغییر یافته. فرزند قهات و از سبط لاوی (فرزند یعقوب نبی) بود نام او بارها در شجره نامه سبط لوی ذکر شده[۲] او پدر موسی آورنده دین یهودیت است.[۳] عمران با یوکابد ازدواج کرد. وی همچنین پدر هارون و میریام است.[۴] عمران ۱۳۷ سال عمر کرد[۵] و در مصر درگذشت.
در منابع اسلامی، نَسَب او به شکل مقابل آمده است: عِمران بن یصهر بن قاهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم خلیل‌الله. یعنی موسی بن عمران نسل پنجم یعقوب بن اسحاق است.

مادر حضرت موسی او را در صندوقی قرار داد و در رودخانه نیل انداخت و امواج رودخانه نیل صندوق را با خود برد و مادر حضرت موسی به دخترش گفت که به دنبال صندوقچه برو و آن را پیگیری کن.
قصه کودکی موسی